مناسبت نامگذاري بوداپست

 

در نوشته‌هاي‌ آلمانى‌ به‌ نام‌ اُفِن‌ بر مى‌خوريم‌ كه‌ براي‌ بودا (بدين)‌ به‌ كار مى‌رفته‌ است‌. نام‌ پست‌ را نيز اسلاوها بر زيستگاه‌ خود در سوي‌ ديگر رود دانوب‌ نهاده‌ بودند. با مهاجرت‌ مجارها به‌ اين‌ سرزمين‌ نامهاي‌ پشت‌ و بودا از سوي‌ آنان‌ پذيرفته‌ شد و رفته‌ رفته‌ اين‌ سرزمين‌ بوداپست‌ یا به زبان محلی بوداپشت‌ نام‌ گرفت‌. تركان‌ بودا را «شهر غازيان‌» و «حصار اسلام‌» مى‌ناميدند.

ناحيه بوداپست‌ از روزگاران‌ كهن‌ سكونتگاه‌ مردم‌ سِلْت‌ كِلْت‌ بود. در سده‌هاي میلادی روميان‌ بدان‌ نواحى‌ مهاجرت‌ كردند. ظهور مجارها در اين‌ سرزمين‌ را حدود سال‌ ۸۲قمری‌/۹۵میلادی‌ دانسته‌اند. چنين‌ به‌ نظر مى‌رسد كه‌ قبل از آن اسلاوها در اراضى‌ پست‌ سكنا داشتند.

در ۳۹قمری‌/۲۴۲م‌یلادی بودا به‌ صورت‌ تختگاه‌ درآمد و از ۵۱قمری‌/۳۵۰میلادی‌ به‌ مقر دائمى‌ شاهان‌ مجار بدل‌ گرديد. در سده چهارم میلادی‌ گروهى‌ از قوم‌ ياس‌ در شمال‌ غربى‌ بودا سكنا گزيدند. چنين‌ به‌ نظر مى‌رسد كه‌ اين‌ گروه‌ تا اوايل‌ سده پنجم میلادی‌ ساكن‌ ناحيه بودا بودند. ياسها گويشى‌ ايرانى‌ مشابه‌ گويش‌ آلانهاي‌ قفقاز داشتند كه‌ اكنون‌ اوسِت‌ ناميده‌ مى‌شود. نام‌ ياس‌ از سوي‌ اهالى‌ هنگري‌ مجار به‌ آنها داده‌ شده‌ است‌ و اين‌ همان‌ نام‌ كهن‌ آن‌ است‌.

 

 

قلعه هاي بودا

در قلعه درونى‌ بدين‌ كه‌ اورتا قلعه‌ ناميده‌ مى‌شد، برج‌هایی به‌ نامهاي‌ مختلف‌ بنا شد كه‌ ۷ برج‌ از ديگر برجها بلندتر بودند.

از ميان‌ اين‌ برجها كه‌ تركان‌ آنها را قُله‌ مى‌ناميدند، مى‌توان‌ به‌ قله‌هاي‌ ولى‌ بيگ‌، مراد پاشا، سياوش‌ پاشا، قره‌ قاش‌ پاشا، قاسم‌ پاشا، و محمود پاشا اشاره‌ كرد.

بيشتر ساكنان‌ بدين‌ كه‌ نام‌ اسلامى‌ داشتند، نه‌ از تبار ترك‌، بلكه‌ اسلاوهاي‌ نومسلمان‌ بودند. اين‌ نكته‌ مخصوصاً در ميان‌ كوليهايى‌ كه‌ بيشتر آنها لقب‌ عبدالله‌ بر خود نهاده‌ بودند، مشهود بود.

نام‌ چند محل‌ اسلامى‌ و خانقاه‌ درويشان‌ نيز در بوداپست‌ شناخته‌ شده‌ است‌، از جمله‌ مزار گل‌ بابا و مسجد سلطان‌ طاهر فلاح.

 

 

خودمختاري مجارستان

در۲۸۴ ق‌/۸۶۷م‌ بر پايه توافقى‌ ميان‌ خاندان‌ هابسبورگ‌ و سران‌ كشور مجارستان‌، امپراتوري‌ اتريش‌ – مجارستان‌ تأسيس‌ گرديد و مجارستان‌ كشوري‌ خودمختار، و بوداپست‌ به‌ عنوان‌ مركز آن‌ شناخته‌ شد. در سالهاي‌ ۹۱۲ و ۹۱۷میلادی اعتصابهايى‌ در بوداپست‌ روي‌ داد. پس‌ از شكست‌ امپراتوري‌ اتريش‌ در جنگ‌ جهانى‌ اول‌، مجارستان‌ استقلال‌ يافت‌ و بوداپست‌ همچنان‌ به‌ صورت‌ تختگاه‌ دولت‌ جديد اين‌ كشور باقى‌ ماند. در زمان‌ جنگ‌ جهانى‌ دوم‌، طى‌ درگيري‌ ميان‌ نيروهاي‌ شوروی‌ و آلمان‌، بوداپست‌، به‌ ويژه‌ ناحيه پست‌ دچار ويرانى‌ بسيار شد.

موافقت‌نامه‌های‌ سری يالتا و پُتسدام‌، و تقسيم‌ اروپا به‌ دو منطقه نفوذ سبب‌ شد كه‌ مجارستان‌ در منطقه نفوذ دولت‌ اتحاد شوروی‌ قرار گيرد. در آبان‌ ۳۳۵ شمسی‌/۳ اكتبر ۹۵۶میلادی مردم‌ مجارستان‌ برای‌ كسب‌ استقلال‌ سر به‌ شورش‌ برداشتند. بوداپست‌ در اين‌ خيزش‌ عام‌ نقش‌ عمده‌ای‌ برعهده‌ داشت‌. اين‌ قيام‌ كه‌ ۳ روز ادامه‌ يافت‌ با هجوم‌ ارتش‌ شوروي‌ به‌ مجارستان‌ سركوب‌ گرديد. در اثناي‌ پيكار، خسارات‌ فراوانى‌ به‌شهر بوداپست‌ واردآمد و ايمره‌ناگى‌ رئيس‌دولت‌ مجارستان‌، نخست‌ به‌ يوگسلاوي و سپس‌ به‌ رومانى‌ پناه‌ برد. پس‌ از فروپاشى‌ اتحاد شوروی‌، شهر بوداپست‌ همچنان‌ به‌ عنوان‌ مركز دولت‌ جمهوري‌ مجارستان‌ باقى‌ ماند. ارتباط آبى‌ بوداپست‌ با درياي‌ سياه‌ از طريق‌ رود دانوب‌ موجب‌ پيشرفتهاي‌ اقتصادي‌ و بازرگانى‌ اين‌ شهر گرديد.

 

 


اوضاع مجارستان و اروپاي شرقي از ديكتاتوري يانوش كادار تاكنون

در نهم دسامبر ۱۹۶۱ يانوش كادار با حفظ سمت دبيركلي حزب بار ديگر نخست‌وزير شد و به اين ترتيب احب اختيار مجارستان شد. قيام مجارستان گرچه در اين كشور سركوب شد ولي آثار خود را در كشورهاي اروپاي شرقي به نحوي موثر باقي گذاشت، در چكسلواكي، به ديكتاتوري «آنتوني نووتني» (Antoni Novothny) پايان داده شد و «الكساندر دوبچك» (AlexanderDubcek) با آوردن تز سوسياليسم انساني، جنبشي تحت عنوان بهار پراگ ايجاد كرد.

با آنكه اين جنبش با نيروي قهريه پيمان ورشو مانند بوداپست در مجارستان سركوب شد ولي انعكاس آن در كشورهاي اروپاي شرقي بسيار شديد بوده چون در لهستان نيز جنبش همبستگي كارگران به رهبري «لخ والسا» (Lech Walesa)، باعث تضعيف ديكتاتوري «گومولكا» (Gomulka) دبيراول حزب كمونيست لهستان شد.

با روي كار آمدن گورباچف در شوروي و بي‌رنگ شدن سوسياليسم در آن كشور و توجيه او جهت دادن آزادي به مردم اروپاي شرقي و اين‌كه مردم اين كشورها هر راهي را كه مي‌توانند انتخاب كنند، به اين نتيجه منجر شد كه در اواخر دهه ۱۹۸۰ رهبران كمونيست يكي پس از ديگري از سمت‌هاي خود استعفا كردند و غيركمونيست‌ها مصدر امور كشور شدند.

مثلا وحدت آلمان تحقق يافت و «اريش هونكر» (Erich HONECKER) تحت بازداشت قرار گرفت و مدتي بعد آزاد شد ولي به علت بيماري درگذشت. در روماني نيكلاي چاوشسكو وفادارترين فرد به حزب كمونيست دچار شورش مردمي و سپس كودتاي ارتش شده و تيرباران شد.

در يوگسلاوي بعد از مرگ تيتو، نغمه تجزيه‌طلبي از هر سو به گوش مي‌رسيد. در آلباني جانشينان انور خوجه كه مي‌خواستند به كمونيست استاليني وفادار باشند در مقابل خواسته‌هاي مردم مجبور به استعفا شدند.

در مجارستان تحولات بسيار سريع پيش مي‌رفت. اين كشور اولين كشوري بود كه با خارج شدن از پيمان ورشو، بنيان آن را سست كرد.