تاریخ:

تاریخ روسیه به قرن چهاردهم میلادی بازمی‌گردد که قلمرو پادشاهی تجاری مسکو به عنوان بازیگر اصلی در بین چندین منطقه کوچکتر مطرح شد. ایوان چهارم، معروف به ایوان مخوف نخستین حاکم مسکو بود که خود را تزار نامید. در سده هفدهم خاندان رومانف به حکومت روسیه دست یافتند و تا سیصد سال بعد بر این کشور حکومت کردند. پتر کبیر و کاترین کبیر از معروف‌ترین این پادشاهان بودند که اصلاحات زیادی را در جهت مدرنیزاسیون این کشور به انجام رساندند.

در اوایل قرن بیستم، نارضایتی‌های عمیق در میان بخش‌های مختلف جامعه روسیه به اعتراضات گسترده‌ای در این کشور انجامید. در شرایطی که حاکمان کشور نسبت به درد و رنج توده‌های مردم بی‌تفاوت به نطر می‌رسیدند، جریان‌های سیاسی رادیکال در کشور قوت گرفتند. واقعه معروف به دوشنبه خونین در سال ۱۹۰۵، شکست روسیه از ژاپن در جنگ سال ۱۹۰۵ و شکست‌های این کشور در جنگ جهانی اول به این نارضایتی‌ها دامن زد. در سال ۱۹۱۷ انقلابی به رهبری حزب بلشویک، که در سال ۱۹۰۳ به رهبری لنین و تحت تأثیر آموزه‌های کارل مارکس تشکیل شده بود به حکومت پادشاهی در این کشور پایان بخشید.
اوایل حکومت لنین با جنگ داخلی همراه بود و پس از مدتی رقابت برای جانشینی لنین شدت گرفت. وی در سال ۱۹۲۴ درگذشت و استالین در سال ۱۹۲۹ به رهبری حزب کمونیست دست یافت. سیاستهای استالین به صنعتی‌سازی کشور انجامید اما حکومت او به طور غیرمنتظره‌ای از پاکسازی‌های سیاسی، تبعیدها، حبس و زندان همراه بود. در ژوئن ۱۹۴۱ آلمان به شوروی حمله کرد و جنگی چهارساله درگرفت که ۲۷ میلیون نفر از افراد شوروی تبار در آن جان باختند. روسیه در جنگ به پیروزی رسید و کنترل سیاسی بیشتر قلمرو اروپای شرقی و مرکزی را برای خود تضمین کرد. استالین تا زمان مرگش در سال ۱۹۵۳بر مسند  قدرت باقی ماند. در این دوران حزب کمونیست با استفاده از دستگاه امنیتی بزرگ خود بر تمام جنبه‌های زندگی اجتماعی جامعه تسلط یافت و شوروی با پراخت بهایی گزاف از حیات انسان‌ها به یک ابرقدرت صنعتی و نظامی تبدیل شد.

خروشچف جانشین استالین تلاش کرد تا جنبه‌های بی‌رحمانه حکومت استالین را افشا کرده و در عین حال بخش‌های کلید حکومت کمونیستی را حفظ کند. وی سانسور را در جامعه کاهش داده و سیاست خارجی همزیستی مسالمت‌آمیز با غرب را در پیش گرفت اما با سرکوب قیام سال ۱۹۵۶ مجارستان به سلطه این کشور بر دولت‌های دست‌نشانده شوروی ادامه داد. با این حال دستگاه حزبی اعتماد خود را به وی از دست داده واعتبار خروشچف در پی نحوه مواجهه او با بحران موشکی ۱۹۶۲ کوبا کاهش یافت. وی در سال ۱۹۶۴ در یک کودتای حزبی ساقط شد. در دوران برژنف جانشین خروشچف، شرایط زندگی برای توده‌های مردم قابل پیش‌بینی‌تر و مناسب‌تر شد اما سرکوب سیاسی ادامه یافت. با این حال با توجه به کاهش رشد اقتصادی و سربرآوردن مشکلات اجتماعی دوران برژنف به «عصر رکود» معروف شد. از سال ۱۹۷۹ شوروی در جنگی طولانی و خونبار در افغانستان درگیر شد که یک نسل کامل قربانی آن شدند‌.

روسیه (روسی Росси، با نام رسمی فدراسیون روسیه راسیسکایا فدراتسیا) پهناورترین کشور جهان است که در شمال اوراسیا قرار دارد.

این کشور در آسیای شمالی و اروپای خاوری واقع است و با اقیانوس آرام شمالی و اقیانوس منجمد شمالی؛ و نیز با دریای خزر، دریای سیاه، و دریای بالتیک مرز آبی دارد.

روسیه با ۱۴ کشور آسیایی و اروپایی مرز زمینی دارد و با کشورهای پیرامون دریای برینگ، دریای ژاپن، دریای خزر، دریای سیاه، و دریای بالتیک ارتباط دریایی دارد.

روسیه با ۱۷٬۰۷۵٬۴۰۰ کیلومتر مربع وسعت، پهناورترین کشور جهان است. پهناوری روسیه دو برابر مساحت کانادا یا چین یا ایالات متحده آمریکا است. این کشور در عرضهای بالای جغرافیایی واقع شده‌است و بیشتر مناطق کشور سردسیر و کم بارش است. به همین دلیل بیشتر مناطق این کشور (به ویژه سرزمین بزرگ سیبری) خالی از سکنه هستند و کشاورزی در این مناطق میسر نیست. پایتخت روسیه شهر مسکو است که در باختر و بخش اروپایی کشور است.

زبان رسمی روسیه، زبان روسی است. ولی ۲۷ زبان رسمی دیگر نیز در جمهوری‌ها و مناطق خودگردان این کشور وجود دارد. روسیه ۲۱ جمهوری خودگردان دارد که بیشتر در جنوب باختر کشور (قفقاز شمالی) قرار دارند، که برخی از آنها مانند داغستان، تا حدود ۲۰۰ سال پیش جزئی از ایران بوده‌اند. روسیه فرهنگ پرباری دارد و نوسندگان معروفی مانند تولستوی و داستایوفسکی روسی بوده‌اند.

روسیه تا پیش از قرن هجدهم یک حکومت نه چندان نیرومند در خاور اروپا بود و وسعت آن چندان زیاد نبود. تا اینکه در آغاز قرن ۱۸ میلادی و با اقداماتی که تزار پتر بزرگ برای غربی کردن و گسترش ارضی روسیه انجام داد، این کشور به یک امپراتوری پهناور و نیرومند تبدیل شد.

در سال ۱۲۹۶ هجری خورشیدی (۱۹۱۷) انقلاب کمونیستی در این کشور به وقوع پیوست و نام کشور به «اتحاد جماهیر شوروی» تغییر یافت. در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱) شوروی پس از جنگ سرد طولانی با غرب فروپاشید و فدراسیون روسیه به جای آن نشست.

واحد پول روسیه روبل است. اقتصاد روسیه صنعتی و نیز وابسته به منابع بزرگ انرژی این کشور به ویژه گاز است. و راههای ترابری این کشور نیز بسیار مهم هستند.

روسیه با تولید ناخالص داخلی ۱۲۸۹ تریلیون دلار در سال ۱۳۸۶، هفتمین اقتصاد بزرگ جهان بوده‌است. اقتصاد این کشور بر پایه سرمایه داری و خصوصی سازی است، که این موضوع پس از فروپاشی شوروی و رهایی از اقتصاد دولتی و سوسیالیستی انجام شد.

اکنون دمیتری مدودف رییس جمهور روسیه‌است، ولی ولادیمیر پوتین که اکنون نخست وزیر است، فرمانروای واقعی کشور محسوب می‌شود.

سیاست کنونی روسیه، همکاری و عدم تنش با غرب و تلاش برای اتحاد کشور است. ولی به خاطر گسترش ناتو به شرق و پس از درگیری روسیه با گرجستان بر سر اوستیای جنوبی، روابط روسیه و غرب به تیرگی گراییده‌است.

روسیه با ایران در مسائل اقتصادی، به ویژه راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر همکاری دارد؛ ولی مدتها است که در راه اندازی این نیروگاه تاخیر می‌کند و عملا از ایران به عنوان یگ برگ برنده در رویارویی با غرب استفاده می‌کند.

 

 

 

تاریخ معاصر:

تزار به دنبال انقلاب فوریه ۱۹۱۷  که مسبب اصلی آن جریان فاجعه آمیز جنگ اول جهانی بود  استعفا داد و دولتی موقتی بر پا شد. در ۷ نوامبر ۱۹۱۷ بلشویکها (کمونیستها) به رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین (۱۸۷۰ تا ۱۹۲۴) دولت موقت را طی کودتایی بدون خونریزی سرنگون کردند. روسیه به موجب پیمان برست  لیتوفسک (مارس ۱۹۱۸)، که طبق آن روسیه لهستان را به آلمان و اتریش واگذار کرد و استقلال استونی  فنلاند، گرجستان، لاتوی، لیتوانی و اوکراین را به رسمیت شناخت،  از جنگ کناره گیری کرد. دیگر بخش های این امپراتوری پیشین، از جمله ارمنستان، آذربایجان و آسیای مرکزی، به زودی اعلام استقلال کردند. جنگ داخلی میان بلشویکها و روسهای سفید (به رهبری پیروان سابق تزار) تا ۱۹۲۲ ادامه یافت. کمونیستها به تدریج بخش عمده‌ی امپراتوری روسیه سابق را دوباره تسخیر کردند و در دسامبر ۱۹۲۲ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را برقرار ساختند . اقتصاد کشور تحت کنترل مرکزی تجدید سازمان شد، ولی طولی نکشید که کمبودها و، در بعضی مناطق، قحطی ظهور کرد. پس از مرگ لنین (۱۹۲۴)، کشمکش بر سر قدرت بین طرفداران ژوزف استالین (۱۸۷۹ تا ۱۹۵۳) و لئون تروتسکی (۱۸۷۹ تا ۱۹۴۰) در گرفت. در ۱۹۲۷ استالین مخالفانش را از حزب کمونیست اخراج و در ۱۹۲۹ تروتسکی را مجبور به تبعید کرد (و در ۱۹۴۰ موجب قتل وی شد). استالین فرمان صنعتی کردن سریع کشور را داد . در ۱۹۲۹ و ۱۹۳۰ کولاکها (دهقانان مرفه تر که عمدتاً با دولت مخالف بودند) را از بین برد . سرکوب شدید تا مرگ استالین در ۱۹۵۳ ادامه داشت مخالفان در معرض «محاکمات نمایشی»  و اعدام فوری قرار می گرفتند، و میلیونها نفر در نتیجه‌ی گرسنگی یا اعدام سیاسی جان خود را از دست دادند. در جنگ جهانی دوم  که طی آن شاید تا ۲۰ میلیون شهروند شوروی جان باختند  شوروی در آغاز با هیتلر پیمان بست (۱۹۳۹) و لهستان، فنلاند، رومانی و کشورهای بالتیک را تسخیر و سرزمینهای بسیاری را ضمیمه کرد. با این حال در ۱۹۴۱ آلمانیها به اتحاد شوروی حمله کردند و باعث ورود شوروی به جنگ در کنار متفقین شدند. پس از پیروزی اتحاد شوروی، با کنترل نواری از کشورهای اقماری در اروپای شرقی و به مبارزه طلبیدن غرب در جنگ سرد، بر مقام خود به صورت قدرتی جهانی صحه گذاشت. با این حال اقتصاد کشور راکد شد و این کشور نیز بار امپراتوری گرفتار فقر و گستردگی بیش از حد فرسوده گشت. لئونید برژنف (زمامداری از ۱۹۶۴ تا ۱۹۸۲) بهبود اوضاع سیاسی را که طی حکومت نیکیتا خروشچف (زمامداری از ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۴) به دست آمده بود وارونه کرد و اصلاحات جامع تا قبل از شروع سیاست های میخائیل گورباچف (متولد ۱۹۳۱) در ۱۹۸۵ به وقوع نپیوست. گروباچف در مقابله با مسائل حاد اقتصادی با به اجرا گذاشتن اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و صنعتی به وضع بازسازی اقتصادی (پروسترویکا) و فضای سیاسی بازتر (گلاسنوست) مبادرت کرد. وضعیت اقتصاد نیز بر تمایل کاهش هزینه‌ی نظامی از طریق دستیابی به توافق با غرب بر سر کاهش تسلیحات تأثیر داشت. مخالفت با دولت تحمل شد، اصلاحِ عمده ای در قانون اساسی منجر به انتخابات آزادتر گشت و حزب کمونیست از نقش رهبری اش دست برداشت. در ۱۹۸۹ بسیاری از سازش ناپذیران حزب کمونیست از اصلاح طلبان (غالباً غیر کمونیست) در انتخابات کنگره‌ی جدید نمایندگان خلق شکست خوردند. دست کشیدن از نظریه‌ی برژنف  حق شوروی به مداخله در امور کشورهای پیمان ورشو (همانطور که با قوای نظامی در مجارستان و چکسلواکی کرده بود) موجب دگرگونی سریع در اروپای شرقی شد و یکی پس از دیگری کشورهای اقماری این منطقه‌‌ی کمونیسم را رد و شروع به برپایی حکومت چند حزبی کردند. از ۱۹۸۹ جنب و جوشهای فزاینده‌ی ملی گرایی در داخل شوروی روی داد. در جمهوریهای بالتیک جنبشهای مردمی، خواهان برقراری مجدد استقلالی شدند که از ۱۹۱۹ تا ۱۹۴۰ از آن برخوردار بودند. لیتوانی آشکارا مبادرت به جدایی کرد. زمانی که گورباچف به منظور برقراری مجدد اقتدار شوروی در باکو، پایتخت آذربایجان ، سرباز اعزام کرد، ناآرامی در قفقاز  در ابتدا بر سر وضعیت منطقه‌ی قره باغ علیا که مورد اختلاف ارمنستان و آذربایجان بود به خشونت جدی میان مسیحی های ارتودوکس ارمنی و مسلمانان شیعه‌ آذری در ۱۹۹۰ انجامید. در اوت ۱۹۹۱ اقدام گروهی از کمونیست های تندرو برای سرنگونی گورباچف، به دلیل مقاومت بوریس یلتیسین (متولد ۱۹۳۱)، رئیس جمهور روسیه و امتناع ارتش از مقابله با اعتراض کنندگان غیر مسلح غیر نظامی، به شکست انجامید. مخالفت یلتسین و پالمان روسیه با کودتا وضعیت قانونی و اختیارات روسیه و ۱۴ جمهوری دیگر اتحاد شوروی را بسیار بهبود بخشید. چهارده تا از ۱۵ جمهوری اعلام استقلال کردند و تجزیه‌ی سه جمهوری بالتیک از سوی جامعه‌ی بین المللی به رسمیت شناخته شد . جمهوریهایی که در اتحاد باقی ماندند شروع به مذاکره در مورد رابطه شان کردند. گورباچف حزب کمونیست را به حالت تعلیق در ‌آورد و با یلتیسن  اصلاحات سیاسی و اقتصادی گسترده ای را آغاز کرد. ولی برای نجات اتحاد شوروی بسیار دیر بود و امتناع اوکراین، دومین جمهوری از نظر اهمیت، با شرکت در اتحاد آزادتر پیشنهادی گورباچف دوران شوروی را به سر رساند . در پایان ۱۹۹۱ ابتکار عمل از گورباچف به یلتسین منتقل شد که در ایجاد جامعه‌ی کشورهای مستقل مشترک المنافع نقش کلیدی داشت. این جامعه گروهبندی نظامی و اقتصادیی است که شامل اکثر جمهوریهای اتحاد سابق می شود. پس از استعفای گورباچف و انحلال اتحاد شوروی (دسامبر ۱۹۹۱)، روسیه تعهدات بین المللی شوروی، از جمله کرسیِ آن در شورای امنیت سازمان ملل متحد، را از آنِ خود کرد. روسیه از لحاظ خارجی با اختلافات مربوط به آینده نیروهای جامعه‌ی کشورهای مشترک المنافع و ادعاهای بالقوه‌ی ارضی بر دیگر جمهوریهای شوروی سابق روبروست و از لحاظ داخلی با بحران های شدید اقتصادی در طی انتقال از اقتصاد دستوری به بازار آزاد مواجه است کمونیستهای تندرو سابق با فعالیت در کنگره‌ی نمایندگان خلق سد راه این تغییرات شده و از انجام اصلاح قانون اساسی نیز ممانعت کرده اند.